دانلود رمان شاهین سرخ ویژه نگاه دانلود نویسنده : نگاه بدون دیدگاه بازدید : 796 تاریخ : ۲۹ آذر ۱۳۹۶دانلود">دانلود رمانشاهین سرخ
دانلود رمان شاهین سرخ
داستان در مورد نفوذ به یکی از باندهای بزرگ قاچاق مواد مخدر در ایران است. باندی با ریاست شخصی خبرهبه نام شاهین خسروی. این گروه هفت سال است که در حال فعالیت است. برای مختل کردن فعالیت باند،دو تن از بهترین افراد دایره نیروهای مبارزه با مواد مخدر به داخل باند نفوذ کرده و…
قسمتی از داستان :
سرهنگ کریمی:سلام دوستان، ضمن عرض خسته نباشد، میخوام در مورد پروندهای حرف بزنم که حدودا هفت ساله داره انواعمواد مخدر رو قاچاق میکنه. رییس این گروه خیلی خبرهست و شخصیه به نام شاهین خسروی، حدود سی و یکسال سن داره. در عین اینکه خیلی سن نداره ولی خیلی خیلی باهوشه. چندین بار خواستیم وارد این گروه بشیم؛ولی هنوز نتونستیم شخصی رو بفرستیم که شناسایی نشه. حتی نزدیک بوده سه نفر از افراد ما توی این پرونده به خاطر شناسایی شدن، کشته بشن…کمی مکث کرد. همه داشتن به جناب سرهنگ نگاه میکردن. جناب سرهنگ که سرش پایین بود سرش رو بالا آورد و گفت:– به جز یک نفر!همه کنجکاوانه بهش نگاه میکردن. ادامه داد:– فقط یک نفر از گروه ما تونسته توی این گروه ثابت بمونه. یکی از بهترین نیروهای ما. شاید باورتون نشه این گروه هفت ساله مشغوله؛ ولی اون ده ساله که باهاشون داره کارمیکنه؛ یعنی قبل از ایجاد باندشون.سرگرد احمدی: خب
نحوه ناراحتی متولدین ماههای مختلف سال نحوهناراحتیمتولدینماههایمختلف سال
☘فروردین☘
اصولا فرورديني ها زیاد ناراحت نمیشن ولى اگه بشن ديگه واويلاس و هیچ جوری نميتوني آرومشون کنی اگه اونا رو دوست دارین پس این کارو باهاشون نکنین.
☘اردیبهشت☘
کنار ارديبهشتي ها وانستا فرار کن وگرنه ميزنن تو گوشت چون کلا خیلی عصبين و نمیتونن خودشونو کنترل کنن پس اگه جون تو دوست داری ناراحتشون نکن.
☘خرداد☘
چطوری دلت میاد دل یه خردادی رو بشکونی چون اونا خیلی نازنین و مهربون هستند پس اگه ناراحتشون کردی بدون خیلی پستی.
تیر
یه تیر ماهی یه جوری...
نحوه ناراحتی متولدین ماههای مختلف سال
دو خصوصيت مهم متولدين هر ماه دو خصوصيت مهم متولدين هر ماه
☘فروردین☘
تک رو + غرور متعادل
☘اردیبهشت☘
رفتار ملايم + درونگرا
☘خرداد☘
خوشرو + اهل تفکر
تیر
زيرک + زودرنج
مرداد
اعتماد به نفس + خونگرم
شهریور
منطقي + درونگرا
مهر
مهربان + منطقي
آبان
اهل تفکر + رک
آذر
پرتحرک + اجتماعي
❄️دی❄️ احساساتي+ شوخ طبع و خوش گذرون
❄️بهمن❄️
خودراي + پايه (دوست خوب)
❄️اسفند❄️
بازيگوش +نگران
┄┄┄┅┅┅❅⚜⚜❅┅┅┅┄┄┄
♥✹فادیای عزیزم زمینی شدنت مبارک✹♥ سلام و درودی دیگر
صبح دودیتون بخیر
بازم اومدیم با یه تولد دیگه
البته اضافه کنم دیروز تولدش بود، اما نتونستم تاپیکو بزنم
خلاصه!
امروز... یعنی دیروز البته! تولد یه دوست فوقالعاده مهربون، بامعرفت، هنرمند، بازیگوش، پایه و... هزار تا صفت خوب دیگه داره که اگه بخوام بگم خیلی زیاد میشه!
برم سراغ قسمت بعدی! مشاهده پیوست 5692
این تبریک رام...
♥✹فادیای عزیزمزمینیشدنت مبارک✹♥
خواهرگلم تولدت مبارک امشب چه شبی روشن و زیبا و مصفاست
احسنت، به این جشن دل انگیز که برپاست
گویا که گلی پای نهاده ست به گیتی
کز فرّ و شرف، آبروی جمله ی گلهاست
میلاد تو ای چشمه ی خورشید، مبارک********
خواهر کوچک ترم، دلیل بودنم فردا شب یلدا، روز تولد توست
ای وجودی که وجودم ز وجودت گشته موجود
قربان نگاهت چه نگاهی!که نگاهم ز نگاهت شده پر نور
فاطمه جان تولدت...خواهرگلم تولدت مبارک
انواع چاپ دیجیتال در خانه طراحان سام مجموعه خانهطراحان سام به روزترین چاپخانه دیجیتال در حوزه چاپ فضای باز، چاپ فضای بسته، دیجیتال ورقی، چاپ مستقیم بر روی اجسام سخت، حک و برش لیزر، دیجیتال کاتینگ و خدمات پس از چاپ (لمینیت و شاسی و ...) فعالیت خود را از سال 1379 آغاز کرده است.
این مجموعه با به کارگیری کادری مجرب و بهره مندی از بهترین امکانات، پیشرو در ارائه خدمات به مراکز تجاری، فرهنگی، اداری، معماری، هنری و ارگانهای خصوصی و دولتی ومراکز تفریحی ورزشی می باشد.
مجموعه خانه طراحان سام مفتخر است با در اختیار داشتن گستره ی وسیعی از متنوع ترین ماشین آلات چاپ، کلیه خدمات و محصولات خود را با توجه به نیاز مصر ف کنندگان و بارعایت استانداردهای روز جهانی به مشتریان گرانقدر خود ارائه نماید.
همچنین این مجموعه در راستای اهداف خود در جهت رفع نیازهای مشتریان، اقدام به مشاوره در زمینه تبلیغات محیطی و پکیجهای چاپی و استندهای تبلیغاتی با بهر ه گیری از متخصصین صنعت چاپ و تبلیغات نموده است. امید است بتوانیم با یاری پروردگار و تلاش روزافزون، همچنان سیر پیشرفت و ترقی را ادامه داده و با ارائه خدمات بهتر رضایت مندی بیشتری را جلب نماییم.
قصه کودکانه: بزغالهی خوابالو بزغاله کوچولو به همراه گله گوسفندان، برای گردش و چرا، راهی دشت و صحرا شد. چوپان مهربان می دانست که بزغاله ها گوسفندان بازیگوش و سر به هوایی هستند به خاطر همین بیش از بقیه گوسفندان ،حواسش به بزغاله بود. اما بزغاله انقدر از گله دور می شد و این طرف و آن طرف می رفت که چوپان را خسته می کرد.
ظهر که شد چوپان زیر یک درخت به استراحت پرداخت. گوسفندان هم که حسابی خسته بودند هر جا سایه ای بود همانجا خوابیدند. اما بزغاله هنوز دوست...
قصه کودکانه: بزغالهی خوابالو
قصه کودکانه: نینی و سنجاب کوچولو چند روز پیش، نی نی سنجابها به دنیا آمد و سنجاب کوچولو صاحب یک برادر شد. نی نی سنجاب ها خیلی ریزه میزه و با نمک بود. سنجاب کوچولو از دیدن برادر کوچولوی خودش خیلی خوشحال شده بود. می خواست بغلش کند و با او بازی کند اما مامان سنجابه اجازه نمی داد و می گفت نی نی هنوز خیلی کوچک است. باید صبر کنی تا بزرگتر بشود و بتواند با تو بازی کند.
سنجاب کوچولو می خواست با مامان بازی کند اما مامان هم نمی توانست با سنجاب کوچولو بازی کند...
قصه کودکانه: نینی و سنجاب کوچولو
قصه کودکانه: درخت سیب قصه کودکانهدرخت سیب
سال ها پیش پسر کوچولویی بازیگوش عاشق بازی کردن در اطراف درخت سیب بزرگی بود. او هر روز از درخت بالا می رفت و سیب هایش را می خورد و استراحتی کوتاه در زیر سایه اش می کرد. او درخت را دوست می داشت و درخت هم عاشق او بود. زمان به آرامی گذشت و پسر کوچولو بزرگ شد و دیگر هر روز برای بازی به سراغ درخت نمی آمد.
یک روز، پسر بعد از مدت ها برگشت، اما این بار مثل همیشه خوشحال نبود.
درخت به پسر گفت: بیا با من...
قصه کودکانه: درخت سیب
قصه کودکانه: مترسک ترسو قصه کودکانهمترسکترسووسط یک مزرعه دور افتاده یک مترسک تو زمین کاشته شده بود. مترسک قصه ما با بقیه مترسکها یکفرقی داشت. اون ترسو بود و از پرنده ها میترسید.
یک روز صبح وقتی مترسک از خواب بیدار شد دو تا کلاغ را دید که یکی از آنها روی سرش و یکی ديگر هم روی دستش نشسته بودند.مترسک که حسابی ترسیده بود خیلی سعی کرد آنها را از خودش دور کند، اما نتوانست. کلا غها مدام با نوکشان تو سر مترسک می زدند. سرش به شدت درد گرفته بود....
قصه کودکانه: مترسک ترسو
قصه کودکانه: شب وحشتناک آقا گوسفنده و خانم گوسفنده آن روز، از صبح تا شب، آقاگوسفنده">گوسفنده و خانم گوسفنده و بزچلاقه نتوانستند از آغل بيرون بروند. در آسمان باز شده بود و باراني یک ريز مي باريد. آقاگوسفنده و خانم گوسفنده و بزچلاقه با علوفه خشکي که توي آغل داشتند، شکمشان را سير کردند و شب که شد، هر کدام گوشه اي خوابيدند.
نصفه هاي شب بود که هرسه تاشان از خواب پريدند و ديدند آب باران از گوش هاي راه پيدا کرده و کف آغل را خيس کرده است. خوابيدن روي زمين گل آلود و نمناک امکان نداشت.
خانم...
قصه کودکانه: شب وحشتناک آقا گوسفنده و خانم گوسفنده
قصه کودکانه: با درخت پیر قهر نکنید
کلاغ شروع کرد به غار غار کردن، درخت پیر گوشهایش را گرفت و با صدایی لرزان گفت: هیس.... آرام باش. آواز نخوان. سرم درد می گیرد... حوصله ندارم... کلاغ ساکت شد و آرام روی شاخه نشست.
دارکوب نشست روی شاخه ی دیگر و شروع کرد به نوک زدن و تق تق کردن. درخت پیر شروع کرد به ناله کردن و گفت نه نه نزن. خواهش می کنم نوک نزن. من طاقت ندارم... اعصاب ندارم... زود خسته می شوم... دارکوب ناراحت شد و رفت.
پرستو دوستانش را دعوت کرده بود به لانه...
قصه کودکانه: با درخت پیر قهر نکنید
قصه کودکانه: یک کلاغ چهل کلاغ قصه زیبای یک کلاغ">کلاغ چهل کلاغ
ننه كلاغه صاحب یك جوجه شده بود . روزها گذشت و جوجه كلاغ كمی بزرگتر شد . یك روز كه ننه كلاغه برای آوردن غذا بیرون میرفت به جوجه اش گفت : عزیزم تو هنوز پرواز كردن بلد نیستی نكنه وقتی من خونه نیستم از لانه بیرون بپری و ننه كلاغه پرواز كرد و رفت .
هنوز مدتی از رفتن ننه كلاغه نگذشته بود كه جوجه كلاغ بازیگوش با خودش فكر كرد كه می تواند پرواز كند و سعی كرد كه بپرد ولی نتوانست خوب بال وپر بزند و...
قصه کودکانه: یک کلاغ چهل کلاغ
قصه کودکانه: ببر و مرد مسافر روزی چند مسافر ببری را به دام انداختند و او را در قفس اسیر کردند.
آن ها قفس او را در کنار جاده قرار دادند تا همه ببینند ببری که تاکنون جان حیوانات و بچه های بسیاری را گرفته الان خود به دام افتاده.
حالا ببر توی یک دردسر بزرگ افتاده بود. او نه غذایی برای خوردن داشت و نه آبی برای نوشیدن. ببر درنده از هر رهگذر و عابری درخواست می کرد تا او را نجات دهد و به آن ها قول می داد اگر او را از این قفس نجات دهند کاری به کار آن ها نخواهد...
قصه کودکانه: ببر و مرد مسافر
قصه کودکانه: روباه، در یک روز برفی درآن كوه بزرگ خانه كوچك عمو حسن قرار داشت. او به تنهایی در خانه ی خیلی كوچكی در میانه راه بالائی كوه زندگی می كرد. خانه كوچك او بیرون از جنگل كاج ساخته شده بود. او قد بلندی نداشت ولی خیلی پیر و عاقل بود. او ریش سفید رنگ بلندی داشت و یك كلاه خیلی بامزه می پوشید . با اینكه تنها زندگی می كرد هنوز هم دوستان زیادی داشت. همه حیوانات و پرندگان دوستانش بودند .
هوا سرد می شد و پرندگان به مناطق گرمسیر جنوب پرواز می كردند. زمستان...
قصه کودکانه: روباه، در یک روز برفی
چی میدونی از حیوون مورد علاقت؟ موضوع: هرکسی مایل بود حیوان مورد علاقش رو میگه واطلاعاتی که داره رو(اطلاعات جالبی که ممکنه دیگران در رابطه با اون حیوون نداشته باشن)در مورد اون حیوون در اختیار دیگران قرار میده
↩✴تولد نفسِ آذر✴↪ مشاهده پیوست 5603
""به خدای مهربان""
این حوالی ها
کنار زیبایی ها
روبه روی همه ی مهربانی ها
سمت بلند ترین اندیشه ها
درست ترین راه ها
و سخت ترین سعود ها
دختری دیده ام بی مانند با زیباییه معطر ترین گل های زمین!
آری دختری بود زاده ی آذر،نفس تک تک برگ های پاییز پرنسس سرما...
یقیقاً ،هم من میدانم او کیست،هم شماهامی دانی، چه کسی را می گویم!
قلم اش را دیده اید،همان که می گفت به سادگی ام بخند!...
↩✴تولد نفسِ آذر✴↪
ملا یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقا پاسبان نیستی که توی کرج سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ ملا گفت: ببخشید! پس حتما عوضی گرفتم